من گرفتم تو نگیر
زن گرفتم شدم اي دوست به دام زن اسير من گرفتم تو نگير
چه اسيري كه ز دنيا شده ام يكسره سير من گرفتم تو نگير
بود يك وقت مرا با رفقا گردش و سير
ياد آن روز بخير
زن مرا كرده ميان قفس خانه اسير من گرفتم تو نگير
ياد آن روز كه آزاد ز غمها بودم
تك و تنها بودم
زن و فرزند ببستند مرا با زنجير من گرفتم تو نگير
بودم آن روز من از طايفه دّرد كشان
بودم از جمع خوشان
خوشي از دست برون رفت و شدم لات و فقير من گرفتم تو نگير
اي مجرد كه بود خوابگهت بستر گرم
بستر راحت و نرم
زن مگير ؛ ار نه شود خوابگهت لاي حصير من گرفتم تو نگير
بنده زن دارم و محكوم به حبس ابدم
مستحق لگدم
چون در اين مسئله بود از خود مخلص تقصير من گرفتم تو نگير
نظر یادتون نره !!!
نظرات شما عزیزان: